چشم انداز

ساخت وبلاگ
پاییز که بیاید دوباره شاعر خواهم شد زرد و شرابی جنگل خش خش برگ ریخته ها مه دود صبح گاهی نم نم باران بوی کاهگل صدای شکستن هیزم  پرکوچ پرندگان پژواک زنگوله های ایل آن گاه که به قشلاق می روند انارهای ساوه، آنگاه که مانند لب های تو ترک بر می دارند پسته های رفسنجان، آنگاه که مانند تو می خندند گردوهای شهرستان بافت آنگاه که مانند من فرو می ریزند و سرشان بر سنگ می خورد و می شکند این همه هارمونی،دست به د چشم انداز...
ما را در سایت چشم انداز دنبال می کنید

برچسب : پاییز,بیاید,دوباره,خواهم, نویسنده : zaarcha بازدید : 70 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 5:04

همیشهآن چیزهایی که مشهورترند و بیشتر به چشم می آیند لزوما،بهترین نیستند گاهی،پاره ای چیزها در اوج گمنامی کیفیت والاتری دارند مانند یک رکعت نماز شب آنگاه که دلت می شکند یا بوسه ای در کوچه ی تاریک آنگاه که دلت می ریزد... این چیزها به چشم مردم نمی آیند اما دو بال به انسان می دهند برای پرکشیدن و رفتن تا لانه ی خدا... #عبادصادقی چشم انداز...
ما را در سایت چشم انداز دنبال می کنید

برچسب : چیزهایی, نویسنده : zaarcha بازدید : 48 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 5:04

چشم انداز:آن روز كه ديگران به دنبال چشمهاي زيبا هستند تو به دنبال نگاه زيبا باش نگاهي كه تو را به خدا برساند

وبلاگ چشم انداز،دفترچه یاداشتی مجازی از پاره ای از دست نوشته ها و دل نوشته های من است.

چشم انداز...
ما را در سایت چشم انداز دنبال می کنید

برچسب : بیتیک,مهربان, نویسنده : zaarcha بازدید : 67 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 5:04

بی تو این شهریور گرم جنوب

زود با پاییز همگون می شود

خنده هایت سیب،یادت چون انار

دانه دانه در دلم خون می شود.

 

 

#عبادصادقی

چشم انداز...
ما را در سایت چشم انداز دنبال می کنید

برچسب : شهریور, نویسنده : zaarcha بازدید : 71 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 5:04

از من پرسید:

کی و چگونه شاعر شدی؟

گفتم:

شاعری را نمی دانم

اما یادم هست،نخست عاشق شدم

تا آمدم دور خودم بگردم

شعر از رگ هایم شروع به چکیدن کرد...

#عباد صادقی

چشم انداز...
ما را در سایت چشم انداز دنبال می کنید

برچسب : شاعری,عاشقی, نویسنده : zaarcha بازدید : 60 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 5:04

برای من پاییز تنها،فصل سوم سال نیست که در گوشه ی یک تقویم بنشیند و آن را ورق بزنم و زیر یکی از روزهایش خط درشتی بکشم تا یادم نرود که چه قرار بود باشد و بادها آمدند و نشد... من با پاییز هزار آرزوی ریخته شده در پای سپیدار دارم هزار خاطره ی شناور در جوی آب هزار سنجد نخورده با تو هزار سنگفرش پیاده، بی تو  بی نهایت قطره ی باران نساییده بر چتر و یک نیمکت خالی در پارک شهر... پاییز قرار بود بیایید و چشم انداز...
ما را در سایت چشم انداز دنبال می کنید

برچسب : پاییز,بیایید, نویسنده : zaarcha بازدید : 52 تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 ساعت: 5:04